نمایش به عنوان گرید لیست
مرتب سازی بر اساس

کتاب شنود نشر شهید ابراهیم هادی

15 % 40,000 تومان 34,000 تومان

کتاب یادت باشد نشر شهید کاظمی

15 % 200,000 تومان 170,000 تومان

کتاب خداحافظ سالار نشر 27بعثت

15 % 160,000 تومان 136,000 تومان

به نام خدا                                                                                    سایت شی مارکت

عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) حمله به ایران را آغاز کرد. نیروهای عراقی به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی کرده بودند که نواحی بزرگی از جنوب غرب ایران را اشغال کنند.

در نخستین روزهای حملهٔ ارتش عراق به خاک ایران، حدود سی هزار کیلومتر مربع از خاک ایران به اشغال ارتش عراق درآمد. طی دو روز نخست حمله، نیروهای عراقی به هیچ یگان نظامی ایرانی که در حد تیپ باشد، برنخوردند. در واقع آن‌زمان ایران فقط دو لشکر از نیروهای مسلح و دو لشکر موتوریزه پیاده‌نظام در غرب کشور داشت که آن‌ها هم همگی از مرزها فاصله گرفته بودند. در این روزها، واحدهای گوناگون نیروی زمینی ایران به دلیل از هم پاشیدگی با تأخیر توانستند خود را به جبهه جنوب برسانند. نیروی زمینی ارتش توان مقابله پایاپای با عراق را نداشت.

نیروی زمینی عراق از سه جبهه و در هر جبهه با یک سپاه یورش زمینی خود را آغاز کرد. سپاه اول از جبههٔ شمالی، حدود ۲۵ کیلومتر در اطراف قصر شیرین پیشروی کرد و سپاه دوم از جبهه میانی و در اطراف مهران، هردو پس از برخورد به مناطق کوهستانی متوقف شدند. این حملات برای پشتیبانی از حملهٔ اصلی در خوزستان انجام شد. صدام تصور می‌کرد که مورد استقبال مردم خوزستان که بخشی از آنان عرب یا عرب‌زبان بودند قرار خواهد گرفت. هدف اولیهٔ بخش جنوبی ارتش عراق، تصرف برق‌آسای شهر مرزی خرمشهر و پس از آن آبادان، اهواز، دزفول و سوسنگرد بود. عراق کسب این هدف را یک پیروزی استراتژیک برای خود تلقی می‌کرد. پس از تصرف خرمشهر، ارتش عراق موفق شد در اواخر آبان، شهر آبادان را محاصره کند. عراقی‌ها که بر حمایت عرب‌های خوزستان از ارتش خود، دست‌کم در شمال خوزستان حساب کرده‌بودند، بازهم ناکام ماندند. حملات پیاپی عراق برای تصرف شهرهای سوسنگرد و اهواز عقیم ماند و ارتش عراق شانس غافلگیری را به‌خاطر مقاومت یک گروه کوچک مردمی از دست داد گفتنی‌است که حداکثر پیشروی نیروهای عراقی در جبههٔ جنوبی که در اثر غافلگیری نیروهای ایرانی صورت گرفت، تا ۱۵ کیلومتری شهر اهواز بود.

نقشهٔ اولیه صدام، یک پیروزی سریع در حداکثر چند هفته بود. بسیاری هرگز پیش‌بینی شکست عراق در دستیابی به این اهداف و آغاز یک جنگ فرسایشی طولانی را نمی‌کردند. آن‌ها برنامه‌ای برای حفظ خاک ایران در مدتی طولانی نداشتند. با این حال ایرانی‌ها حاضر به مذاکره نبودند، آن‌هم در شرایطی که نیروهای عراقی تا آن حد در خاک ایران پیشروی کرده بودند. ضمن این‌که روحانیت حاکم بر ایران علاقه‌مند به گسترش جنگ و استفاده از آن برای دستیابی به مقاصد خود بود.

پیش‌زمینه[

در سال ۱۳۵۸ تعداد ۸۴ مورد و در ۶ ماههٔ اول سال ۱۳۵۹ نیز ۵۵۲ مورد (جمعاً ۶۳۶ مورد) تجاوز مرزی از سوی عراق به خاک ایران انجام شد. که ۴۹۰ مورد از این تجاوزها از سوی وزارت امور خارجه وقت علی اکبر ولایتی با اسناد معتبر به سازمان ملل گزارش شد.

آمادگی ایران

گزارش‌های ارتش[ویرایش]

علی‌رغم این‌که تدارکات مالی و تسلیحاتی عراق که نشان از برنامه‌ریزی و قصد آغاز جنگ بود بارها از سوی ارتش ایران به مقامات سیاسی گزارش داده شد، این گزارش‌ها به‌دلیل بی‌اعتمادی که نسبت به ارتشی که به‌عنوان یادگار دوران شاهنشاهی شناخته می‌شد هرگز از سوی انقلابیون تازه به حکومت رسیده جدی تلقی نگشته و حتی مشکوک در نظر گرفته شد. در آبان ۱۳۵۸ (۱۰ ماه پیش از حملهٔ عراق) نیروی زمینی ارتش ایران، طرحی مقابله‌ای را برمبنای اطلاعاتی که از رصد تحرکات مالی و تسلیحاتی عراق به دست آورده بود تدوین می‌کند. این گزارش‌ها شامل اطلاعاتی از اقدامات ارتش عراق در سازماندهی نیروهایش بود که شامل خرید ۵/۹ میلیارد دلار تجهیزات جدید نظامی از شوروی، خرید بالگرد از ایتالیا و خرید هواپیمای نظامی از فرانسه و نیز کمک‌های مالی دریافتی عراق از دیگر کشورهای عربی بود. عراق ۱۵ میلیارد دلار از عربستان، ۵میلیارد دلار از قطر، ۵میلیارد دلار از امارات و ۱۲ میلیارد دلار از کویت کمک مالی گرفت. مصر نیز تجهیزات بسیاری به عراق داده بود. در آن زمان، دشمنان اصلی که برای عراق در منطقه می‌شد متصور بود، ایران و سوریه بودند، و نارضایتی صدام از انعقاد اجباری معاهده ۱۹۷۵ الجزایر و انقلاب ۱۳۵۷ علنی بود.

بعدها بارها در بولتن‌های نظامی و در زمان‌هایی نزدیک‌تر به موعد آغاز حمله گزارش‌هایی از قبیل پیشروی توپخانه ارتش عراق، ثبت تیر، حرکت تانک‌ها و تقویت پاسگاه‌ها از دیگر نشانه‌هایی بودند که گویای احتمال حملهٔ عراق به خاک ایران بودند. از سوی ارتش به دولت و مجلس گزارش شد، از جمله در خردادماه سال ۱۳۵۹، اما مورد اعتنا قرار نگرفت. ارتش بیکار نماند و در غیاب توجه از سوی مرکز، اقدام به تدوین طرحی ۷۶ صفحه‌ای با نام «طرح ابوذر» کرد. از سوی نیروی هوایی هم «طرح البرز» و از سوی نیروی دریایی نیز «طرح ذوالفقار» به‌طور جداگانه تدوین گشته و به لشکرها ارائه شدند. حتی نسخه‌ای این طرح‌ها نیز در اختیار سپاه نیز قرار گرفت.

در خرداد ۱۳۵۹ سرهنگ محمدمهدی کتیبه رئیس وقت اداره دوم ارتش، به مجلس رفت و اعلام کرد که براساس قرائن و شواهد، حملهٔ صدام به ایران حتمی است و ایران با توجه به شرایط موجود، آمادهٔ مقابله نیست. در مجلس اما کسی به این گزارش توجهی نکرده و پاسخ دادند که شیعیان عراق هرگز به صدام اجازهٔ حمله نخواهند داد.

در آن زمان، به واسطهٔ شرایط انقلابی حاکم بر جو آن روزگار، تعداد بسیاری از افسران ارتش را بازنشسته کرده بودند، برخی اعدام شده و تعداد بسیاری از ایران رفتند، و بسیاری از خدمهٔ تخصصی نیز به واحدهایی نامرتبط به تخصصشان منتقل شدند. در عین حال در نبود مستشاران نظامی فشار زیادی بر پرسنل ارتش برای سرپا نگه داشتند تجهیزات نظامی بود. در همین حال مدت زمان خدمت سربازی هم کاهش یافته بود. با این وجود، پیشتر و در فاصلهٔ میان فروپاشی نظام پادشاهی در ایران تا آغاز حملهٔ عراق، ارتش نیمه از هم پاشیدهٔ ایران، موفق شده بود به استعداد ۵۰ گردان نیروی زمینی به همراه هوانیروز و گردان ۱۳۵ از تیپ ۵۵ هوابرد شیراز و دو گردان تانک از لشکر ۱۶ زرهی قزوین در درگیری‌های کردستان حضور داشته باشد و طی مدت ۱۸ ماه امنیت را به آن‌جا بازگرداند.

در نهایت روز ۲۲ شهریورماه ۱۳۵۹ رئیس‌جمهور ابوالحسن بنی‌صدر، محمدعلی رجایی نخست‌وزیر، تیمسار ولی‌الله فلاحی رئیس ستاد مشترک، سرلشکر قاسمعلی ظهیرنژاد فرماندهٔ نیروی زمینی ارتش و سرلشکر جواد فکوری وزیر دفاع برای بازدید از شرایط مرز ایران–عراق به منطقهٔ غرب می‌روند. در این تاریخ دو نقطه از خاک ایران توسط عراقی‌ها گرفته شده بود. «عین خوش» و «میمک» که ۲۵ کیلومترمربع وسعت داشت اما همچنان برخی سیاست‌مداران وقت در ایران، تهدید و تهاجم را باور نمی‌کردند.

افراد یادشده از هلی‌کوپتر پیاده می‌شوند و با خودرو به نقطهٔ دیگری می‌روند. پس از پیاده شدن از خودرو، عراق آن را با موشک مورد هدف قرار می‌دهد و منهدم می‌کند. پنج دقیقه بعد رادیو بغداد به اشتباه اعلام می‌کند که فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران و رئیس ستاد مشترک‌اش کشته شده‌اند. بنی‌صدر از همان‌جا با دفتر روح‌الله خمینی رهبر انقلاب تماس می‌گیرد و کسب تکلیف می‌کند. او پاسخ می‌دهد که «به ازای هر گلوله، هشت گلوله بزنید، اما به روستاها و شهرهای عراق حق ندارید حمله کنید.» تا این لحظه، خط مرزی هنوز در اختیار ارتش نبود چرا که بر اساس قوانین، پاسگاه‌های ژاندارمری مسئولیت مرزها را بر عهده داشتند.

از همین تاریخ، فرماندهان ارتش به رئیس‌جمهور بنی‌صدر که فرماندهی کل قوا را نیز در آن زمان بر عهده داشت پیشنهاد می‌دهند نیاز به آماده‌باش درجه یک است، در این شرایط بود که ارتش می‌توانست طرح‌های خود را اجرایی کند. بنی‌صدر در روز ۲۳ شهریورماه، یک روز بعد از این حادثه دستور آماده‌باش را صادر می‌کند. با اعلام این آماده‌باش به لشکرهای ۸۱، ۹۲ و ۲۸ که بیشتر در مرزها مورد خطر بودند دستور داده می‌شود که طرح‌های خود را ارائه کنند. لشکر ۲۸ طرح دفاعی «داوود» را ارائه می‌دهد. لشکر ۸۱ طرح «حر» و لشکر ۹۲ طرح «ابوذر» را در عرض ۲ روز در ۲۶ شهریورماه ارائه می‌دهند. در همین روز، صدام قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را پاره کرده و رئیس مجلس عراق نیز لغو آن را تصویب و اعلام می‌کند.

در واقع تهاجم عراق علیه ایران از ۲۶ شهریورماه ۱۳۵۹ آغاز شد، هرچند که حملهٔ علنی در روز ۳۱ شهریورماه صورت گرفت. تا آن زمان، جنگ به نوعی محرمانه بود اما با بمباران شهرها جنگ افشا شد و سرانجام آن تعداد از مسئولان که باور نمی‌کردند، عمیقاً متوجه شدند که کشور مورد حمله واقع شده‌است. در همین تاریخ یعنی ۲۶ شهریور تانک‌های ارتش آرایش گرفته بودند که پیشروی کنند اما واحدهای لشکرها در شهرها مستقر بودند. به‌عنوان مثال لشکر ۱۶ در شهر قزوین بود. لشکر ۷۷ در مشهد حضور داشت، لشکر ۳۰ در گرگان بود و تعدادی نیز در کردستان انجام وظیفه می‌کردند.

فرایند آغاز انتقال نیروهای ارتش به مرزها به‌دلیل بی‌اعتمادی به ارتش تا ۳۱ شهریور (روز حملهٔ علنی) آغاز نشد و مشکلات تا روز ۳۱ شهریور که عراق به شهرها حمله کرد، باقی بود. زمانی که ارتش قصد داشت لشکر ۱۶ را به خط مقدم بفرستد، تجهیزات و نیرو سوار قطار شدند اما آن‌ها را پیاده کردند. لشکر ۲۱ را اجازه ندادند از تهران حرکت بدهند و عده‌ای عنوان می‌کردند که این لشکر می‌خواهد کودتا کند. در نیروی هوایی هم شرایط به گونه‌ای بود که فقط افراد مورد اعتماد حق پرواز داشتند و حتی نصب هرگونه جنگ‌افزاری بر روی جنگنده‌ها می‌بایستی توسط افراد معتمد انقلابیون انجام می‌شد. هنگامی که ارتش قصد داشت لشکر ۷۷ خراسان را به مرز بفرستد استاندار خراسان مانع شده بود و اتهام وارد کرده بود که ارتش قصد دارد با تخلیهٔ نظامی شمال شرق کشور، زمینه را برای حملهٔ شوروی آماده کند. به لشکر ۹۲ که از اواخر خرداد و تیرماه نیروهایش را در مرزها مستقر کرده بود، دستور داده بودند که تمام نیروها را بازگرداند و همچنان به ارتش، اتهام کودتا وارد می‌کردند. سرهنگ منوچهر فرزانه که از ۱۰ ماه پیش از آغاز تهاجم عراق فرماندهی لشکر ۹۲ زرهی را بر عهده گرفته بود می‌گوید:

در اولین مراسم صبحگاه، نفراتم مرا هو کردند. آن‌قدر ایستادم تا از رو رفتند و ساکت شدند. گفتم برادران! کشور و انقلاب ما دشمنانی قدرتمند دارد. نابسامانی و به‌هم‌ریختگی زیاد است، اگر کوتاهی کنیم، بر ما غلبه پیدا می‌کنند و آبرویمان خواهد رفت. بیایید لشکر را از نو بسازیم.

صلوات فرستادند و استقبال کردند. متخصصان تانک و نفربر، پراکنده و گاه در ژاندارمری محل تولدشان مشغول به کار بودند. با حمایت تیمسار فلاحی همه را برگرداندم.

آموزش‌های نظامی و رزمایش‌ها برقرار و لشکر داشت عملیاتی می‌شد که معاونم تلفن زد و گفت تعدادی از افسران و درجه‌داران ما را دستگیر کرده‌اند. گفتم می‌آیم ببینم چه خبر است. در راه پادگان، عده‌ای مسلح نقاب‌دار از خودرو پیاده‌ام کردند و مرا با خود بردند و بعد از فشارهای روحی بسیار، دو هفته بعد از جنگ آزادم کردند.

از همه بدتر چند روزی به آغاز جنگ تعدادی از متهمان را به میدان صبحگاه لشکر می‌آورند و در مقابل همرزمانشان به رگبار می‌بندند. یکی از آنان در حال فوران خون از بازوانش فریاد می‌زده: «به خدا قسم ما خائن نیستیم». اگر آمریکا و شوروی عقل‌هایشان را روی هم می‌گذاشتند نمی‌توانستند یک چنین صحنهٔ وحشتناکی را برای تخریب روحیهٔ ارتش پیاده کنند. با این برخورد خشونت‌بار، نه تنها لشکر که تمامی ارتش درهم می‌شکند. کودتای نقاب آخرین حلقه از زنجیره توطئه‌های آشکار و پنهان علیه ارتش بود که صدام جرئت پیدا کند و بگوید سه‌روزه کار خوزستان و هفت‌روزه کار تهران را تمام خواهم کرد.

پس از ۵ روز نبرد سهمگین و انهدام بخش عظیمی از نیروهای ارتش در غرب و جنوب، هنوز دستور حرکت لشکرهای ۲۷ و ۲۱ پیاده، ۱۶ زرهی و ۸۸ زرهی به منطقه داده نشد، و بعد هم یگان‌های نیروی زمینی را به‌صورت گردانی که هدف بسیار مناسبی برای نابودی توسط دشمن بود، به مناطق اعزام می‌کردند. صدام اعلام کرده بود که تمام سرزمین‌های خود را از ایران پس خواهیم گرفت و وارد شدن به خاک ایران برای ارتش عراق آسان دانست. به تصور او در مقابل ارتش‌اش، هیچ ارتشی موجود نخواهد بود

WHATSAPP
INSTAGRAM
TELEGRAM
APARAT

کلیه حقوق مادی و معنوی محفوظ است

طراحی فروشگاه اینترنتی: سیتی‌سان : citysun.ir